کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولات حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن     قالب شعر : غزل    

نـور جـریان یافت و پایان شامِ تار شد            دل چراغانی شد امشب صاحب دلدار شد

زینبِ ثانی کرامت را به نام خود زد و            دخـتـرانه زد تـبـسّم! لحـظـه دیـدار شد


نام او معصومه و چون با نجابت انس داشت            چشم‌هایش از حیای فاطمی سرشار شد

اینچنین شد که به عشق خواهرِ سلطان طوس            دخـتـرانِ با وقـارِ چـادری بـسـیـار شد

آمد و از دست‌هایش سال‌ها حاجت گرفت            هر که در کارش گره افتاده و بیمار شد

خوش بحال زائری که با شکستِ نفْسِ خود            روبروی صحن آئینه پر از تکرار شد

سفـرۂ باب الحـوائج پهـن تر از قبل شد            می‌دهد عیدی، بیا! دردانه‌اش بیدار شد

در دل تقویم‌هامان روز دختر را نوشت            حضرت موسی بن جعفر تا که دختردار شد!

: امتیاز

مدح و ولات حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

شهـرِ مـدیـنه بـهـتر از بـاغِ جـنـان شد            زیباتر از زیـبـایی رنـگـین کـمـان شد
نـوری تـلاءلـو کـرد از بـیـتِ امـامـت            که از شعاعش غرقِ نور هفت آسمان شد


هـفـتم وصّیِ مـصـطـفی لبخـنـد می‌زد            بر رویِ دستش یاسِ زهرایی عیان شد

بوسـید و در زیرِ لـبانش فـاطـمه گفت            با ذکرِ مادر دخترش صاحب نشان شد
آمـد کسی که بـهـتـرین آئـیـنه‌دار است
بر قلبِ آلِ مصطفی تاب و قرار است
آمد کسی که در شباهت عینِ زهراست            در صحبت و اوجِ بلاغت عینِ زهراست
روشن شد از دیدارِ او چشمانِ هـستی            قطعاً که در حُجب و نجابت عینِ زهراست
در گفته‌هایش موج می‌زد شـورِ ایـمان            در راستی و در صداقت عینِ زهراست
پـشـتِ امـامـش بـود تا هـنـگـامِ رحلت            پس می‌توان گفتن ولایت عینِ زهراست
مظلومه و معـصومه و‌ منصورۀ شهر            آورده‌اند که در رشادت عینِ زهراست
حــسِّ تـــنّـــعـــم آمــده الــلــه اکــبــر
زهــــرایِ دوّم آمـــده الــلــه اکـــبـــر
آمـد نـگـاری که شـود بـابُ الـکـریـمه            تاب و قـراری که شـود بابُ الکـریمه
پیـچـیـده در شـهـرِ مـدیـنـه بویِ جـنّت            آمـد بـهـاری که شـود بـابُ الـکـریـمـه
از جُود و احسانش همه مبهوت هستند            دار و نـداری که شـود بـابُ الکـریـمه
هـرگـز نـمـی‌رانـد گـدایی را ز درگـه            به به به یـاری که شود بابُ الکـریـمه
الطافِ بـسـیـاری رسـیـده از جـوارش
 آخـر شـفـاعـت می‌کـنـد با اعـتـبارش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و مستند نبودن حذف شد چرا که خون گریه کردن در ولادت نه تنها مستند نیست بلکه اصلا بی معنا است

از شـدّتِ دیـدارِ ایـن دخـتـر دو چـشـمِ            باب الحوائج مثلِ ابری خون فشان شد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

پـشـتِ امـامـش بـود تا هـنـگـامِ مـردن            پس می‌توان گفتن ولایت عینِ زهراست

مدح و ولات حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید حجت بحرالعلومی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

همیـشه بوده فـقـط لطف، کار فاطمه‌ها            که بـوده ایـل و تـبـارم دچـار فاطمه‌ها
اگـر قـرار بر این است بی‌قـرار شـوم            خـدا کـند که شـوم بی‌قـرار فـاطـمـه‌ها


خوشا به حال کسی که تمام زندگی‌اش            مـدام چـرخ زنـد در مـدار فـاطـمـه‌هـا
نیاز نیست به توضیح حجب و عفتشان            زبـانـزد است هـمیـشه وقـار فـاطمه‌ها
رسیده چون شب مـیـلاد من کجا بروم            مدیـنه هـست و یا قـم مـزار فـاطـمه‌ها
عجب نباشد اگر قم شده دری ز بهشت            بهشت بوده چو در انحـصار فاطـمه‌ها
گره به کار من افتاده می‌روم سوی قم
دخـیل بـسته‌ام امشب فقـط به بانوی قم
تـمـام کـشـور ما خـاک زیـر پـای شما            که هست این همه امنیت از دعای شما
چه ارزشی‌ست به ناقابلی جان چو من            هـزار جـان گـرامـی شـده فـدای شـمـا
نگـاه کن که همه نـوکـر و غـلام توأند            بگـو که سر بـتـراشـیـم ما بـرای شـما
زنان کشور ما گوشه گـوشۀ این خاک            چه مادران و چه خواهر کنیزهای شما
رسیـده صبح، گـدایی به خاکـبوسی‌تان            به عرش می‌رود امشب همان گدای شما
دوباره باز کلامی بگو تو فاطـمه جان            دل از امام رضا برده چون صدای شما
خوش آمدی به جهان زینب امام رضا
عــنـایـتـی بـرسـان زیـنـب امـام رضـا
اگرچه دختر موسی ابن جعفر آمده است            دوباره فاطمه با شکل دیگر آمده است
عجیب نیست که امشب دلم به تاب و تب است            ببین که در بغل نجمه محشر آمده است
رسیده است که خوشحال شود امام رضا            و بـاز مـونـس جـان بـرادر آمـده است
شـنـیـده‌ایـم که وقـتـی رسـیـد وادی قـم            سوار محمل و با شال و معجر آمده است
شـنـیده‌ایم که گـل بـود دست مـردم قـم            چنان که دخـتر پاک پیـمـبر آمده است
هـزار مـرتبه آتـش بگـیـر شام خـراب            کسی نگفت که غمدیده خواهر آمده است
کسی به سنگ پران های شهر شام نگفت            نزن که حوصلۀ زینبش سر آمده است
تـفاوتی‌ست به شـهـر قـم و به شام بـلا
به حد نـیـزۀ رأس شـهـیـد کـرب و بلا

: امتیاز

مدح و ولات حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

بر دخـترِ خـورشـیـد ولایت صلوات            بـر کـریــمـۀ آل کــرامـت صـلـوات
بر گـوهرِ تـابنـاکِ منـظـومۀ عـشـق            بر شـفـیـعۀ روزِ قـیـامـت صـلـوات!


************

بر معصومه آن کـوثـرِ ریحانه سلام            بر دسـتـه گـلِ خـدای فـرزانـه سـلام
این نـور که از سـلالۀ فـاطـمه است            بـر دامـنِ این گـوهـرِ دردانـه سـلام!
************
تنـدیسِ نجـابت و حـیا معـصومه‌ست            سرچشمۀ پاکیِ و صفا معصومه‌ست
چـون عـمـۀ خود به مـشـهد کـربـبلا            دلتنگِ برادرش رضا معـصومه‌ست

************
بر خواهـر خـورشید امامت صلوات            بر کریمـۀ جـود و سخـاوت صلوات
بـر گـوهـرِ نـابِ دُرّ دریــای صـدف            تـا سـپـیـدۀ صبـحِ سـعـادت صلوات!

: امتیاز

مدح و ولات حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : رسول محمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

اول ذی القعده ماهی سرزده روی زمین            گـشته روشن بار دیگر دیدۀ اهل یقـین

از کـرامـات و عـنایات خـداوند مـبـین            پر ز شـادی خـانۀ مـولا امام هـفـتـمین


امشب از لطف خـدا مـاهی دلاور آمده

دخـتـر نجـمـه گـل زهـرا به دنـیـا آمده

بار دیگر در مدینه شور و غوغایی بپاست            باز بیت موسی جعفر پر از عشق و صفاست

سر زده ماهی که بر کل جهان نور و ضیاست            دخت نجمه خواهر مولا علی موسی الرضاست

در جـهـان آئـیـنۀ زهـرای اطـهـر آمده

عـاشقـان دردانۀ موسی بن جعـفر آمده

غنچه‌ای از بوستان آل عصمت وا شده            مـوسی جـعـفـر ز اکـرام خـدا بابا شده

دختر موسی بن جعفـر زینت دنیا شده            از قدومش شهر یثرب به چه روح افزا شده

در سپهر دین حق ماهی درخشان سرزده

رحمت حق بر سر ما همچو باران آمده

حضرت داوود پیغمبر غزل خوانی کند            حورو غلمان از شعف بهرش گل افشانی کند

خـادم جـنّت بر او آئـیـنـه گـردانی کـند            هاجر و مریم نِگر، گهواره جنبانی کند

نور باران گشته از نور وجودش نه فلک

بهر تبریک آمده با دسته گل حورو ملک

در جهان آئینۀ زهرا نما معصومه است            نور چشمان علی موسی الرضا، معصومه است

معنی صبر و شکیبایی، حیا، معصومه است            ازکرامات خدا، مشکل‌گشا معصومه است

آسمان دین حق را دخت موسی کوکب است

از برای هشتمین خورشیدِ دین چون زینب است

صحن و ایوان حریم او حریم کبریاست            آب سقـا خـانۀ اخت الرضا آب بقـاست

دردمندان، مستمندان، این حرم دارالشفاست            هر که آید درحریم پاک او حاجت رواست

این حریم با صفایش جنّت هرشیعه است

هر که گردد زائر صحن و سرایش بیمه است

شامل کل جهـان امشب شده احسان تو            تو کرم کردی و من گردیده‌ام مهمان تو

گشته‌ام مهـمان کـنار سفـرۀ احـسان تو            از طفولیت شدم من ریزه‌خوار خوان تو

بـار دیگـر آمـدم مـولاتـنـا بـر تو پـنـاه

از کرامت عبد درگاه خودت را کن نگاه

من کجا معصومه جان لطف وعطای تو کجا            ای کریمه از کرم امشب نمابر من دعا

با نگاهی از کـرم بنما مرا حاجت روا            قسمت و روزی من کن اربعین کرببلا

ریزه‌خوار سفره‌ات هستم غلام تو(رضا)

درد من را کن دوا یا حضرت مشکل گشا

: امتیاز
نقد و بررسی

تعیین روز اول ذیقعقده به عنوان سالروز ولادت حضرت معصومه در منابع معتبر و متقدم تاریخی نیامده است و تنها در کتب قرن چهاردهم به بعد ذکر شده است که بعضاً مورد انتقاد بعضی از علما و تاریخ پژوهان نیز قرار گرفته است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

اول ذی القعده ماهی سرزده روی زمین            گـشته روشن بار دیگر دیدۀ اهل یقـین

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیده تکتم حسینی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

تصویر مهـتاب و شب و آئـینه‌بـندان            امشب صفـای دیگری دارد شبـستان

گـلدسته‌ها و آسـمان سرمـه‌ای رنگ            نقش و نگـار کاشی و گـل‌های ایوان


شهر از هیاهوها پُر اما با حضورت            آرامــش بـــاغ ارم دارد خــیـــابــان

جایی به غیر از خانهٔ امن شما نیست            چـتـر امـانی بـر سـر مـا بی‌پـنـاهـان

در سـاحـل آرامـشت پهـلـو گـرفـتـند            دل‌های طوفـان دیدهٔ جـمعی پریشان

گنبد... کبوتر... اشـتـیاق روشن ابر            حس زیارت‌نامه خـواندن زیر باران

قـلبم هـوایی می‌شود پر می‌کـشد باز            با شوق معصومانه‌ای سمت خراسان

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : رضا آهی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عالم دوباره غـرق شمیـمی معطرست            تابـیـده بر زمیـن قـمری که مـنوّرست
ماهی که در جزا ز شفیعان محشرست            معصومه آمده گل موسی بن جعفرست


جـشن ولادتـش شده دم از شعـف بزن
بی‌وقـفـه نـاز مـقـدم جـانـانـه دف بزن

از عشق او زمین و زمان در تلاطم است            روشن ز نور او قمر و شمس و انجم است
فضل جهان به پیش مقامات او گم است            پرواز عاشقان همه دم جانب قـم است
شکر خدا که این دلمان چون کبوترست
پا بـست این سلالـۀ زیـبـای کـوثـرست

آمـد ز یـمن مـقـدم او جان صفا گرفت            دنـیای عاشـقی هـمه عـطر ولا گرفت
باید میان جـشن سرورش عـطا گرفت            عـیدی ز مادر و پـدرش کـربلا گرفت
خوشبخت کسی که طالع او فوق العاده شد
عــیـدی او زیـارت ایـن خـانـواده شـد

دارد چـه جـلـوه‌ای جـنـم کـبریـایی‌اش            نــور خـدا رسـد ز جـمـال خـدایـی‌اش
بـاشـد عـیـان نـشـانـۀ خـیرالـورائی‌اش            فخـر البـشر میان جهـان شد فـدایی‌اش
باشد کـریـمه بر هـمگـان او کـرم کـند
بیـچاره را به یک نظرش محـترم کند

عشقش نشانه ای ز سرشت حلال ماست            نامش نگار و نقـش نگـین مدال ماست
دیوانگی ز جام و می‌اش شرح فال ماست            قسمت شود اگر حرمش اوج حال ماست
به به عجب صفا به خدا پشت این درست
آقـا بود هرآنکه بر این خانه نوکرست

همپای عرش حضرت حق پرچمش بود            ایـن ذرّه‌ای ز جـایـگـه اعـظـمـش بود
در مـدح او مـدیـح دو دنـیا کـمش بود            او مهـربـان چـنـان پـدر اکـرمـش بـود
عـزّت دهد قـسم به خـدا فـیـض نام او
شـکـر خـدا شـدم ز ازل مـن غـلام او

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مجتبی صمدی شهاب نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

کـوثـر امشب بـاز هـم جـاری شـده            مــوســم مــســتـی و دلــداری شـده
کـوثـری دیگـر روان شد از جـنـان            بـوی عـطرش رفـته تا هفت آسمان


غـنچـه‌ای روئـیـد در خـاک زمـیـن            غـنـچـه‌ای از بـاغ فــردوس بـریـن

پـهـنـۀ عـرش و زمـین گـلـشن شده            وادی هـفـت آسـمــان روشـن شــده
وجه این گل به چه زیبا و جلی‌ست            ریشۀ این غـنچـه از نسل عـلی‌ست
زاده‌ای از نـــســل کــوثـــر آمـــده            دخـتـر مـوسـی بـن جـعــفــر آمــده
وجه او وجه و جـمـال فـاطمه ست            قـدر او قـدر و کـمـال فـاطـمه ست
شـأن أو شـأن و مـقـام کـوثـر است            نـام او هــمـنـام نــام کــوثــر اسـت
آب دریـا پـیـش لـطـف او کـم است            شـاه بــانــوی تــمــام عــالــم اسـت
او به حـوران بهـشـتـی دلـبـر است            سایـۀ لطـفـش هـمیـشه بر سر است
خـواهـر شـاه سـریــر ارتـضـاسـت            عشق و معشوق علی موسی الرضاست
عــالــم و آدم ثـــنــا خــوان وی‌انـد            صد چو حاتم ریزه خـواران وی‌اند
او پــنــاه قـلـبـهــای خـســتـه اسـت            ره گــشـای راهـهـای بـسـتـه اسـت
نـور رو بـنـدش درخـشـانـی تـرین            تار و پود چـادرش حـبـل الـمـتـیـن
خـاک پـایـش توتـیـای دیـده‌هـاسـت             تـربـتـش رشک هـمه سجاده‌هاست
او تـمـام عـزت است و جـاه عـشق            هـم طـراز است او بـا مـاه دمـشـق
جلوه گاه حق و زهرا صورت است            فـاتـح دلـهـا و زیـنب سـیـرت است
خُــلـد گــردی روی دامـانـش بــود            رخصت هـسـتـی به دسـتـانـش بود
شـهـرت او رفــتـه بــالاتـر ز قـاف            عالـمـان گرد حـریـمـش در طواف
تربتش همواره غـرق هـمهـمه‌است            خاک قبرش خاک قـبـر فاطمه‌است
می‌کـنـد عـالـم به خـاک او سـجـود            لیک چون زهـرا نشد رویش کـبود
فـاطـمـه گر هـسـت نـام نـیـکـویـش            شکر حق نشکست از کین پهـلویش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

چـــادر او ســایــبــان مــردم اسـت            کوی رضوان گونه‌اش شهر قم است

فـاطـمـه گر هـسـت نـام نـیـکـویـش            لیک نشـکـسـتـنـد از کین پهـلـویش

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

روز تولدت به غـلط روز دخـتر است            در اصل روز آمدنت روز خواهر است

شـادند از حـضور تو اهـل جهان ولی            خوشحالی امام رضا جور دیگر است


امشب بـه اعــتـبـار روایــات مـانـده‌ام            میلاد توست یا شب میلاد کـوثر است

وقتی پس از کـریم تو تنها کـریـمـه‌ای            اسم تو با امام حسن حاصلش زر است

از هر چه بگذریم نشد بگـذریم از این            از خواهری که این همه عشق برادر است

دریـاچـۀ نـمک سـنـدش؛ بیـن اهل‌بیت            آری طعـام سـفـرۀ تو با نمک‌تر است

پس قلب این کویر به شوق تو می‌تـپد            وقتی که کوه خضر برای تو منبر است

امشب حساب کرده‌ام از خانه تا ضریح            به نیت امـام رضـا هـشت تـا در است

بـا ایـن حـسـاب بـاز دل بـی‌قـرار مـن            آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است

جمع دل من و دل هر کس به غـیر تو            در بین صحن آیـنه جـمع مکسر است

ما را سری‌ست با تو که گر خلق روزگار            دشمن شوند، هدیۀ ما باز هم سر است

جای بقیع و آن‌همه قبری که خاکی است            دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است

او هم شبی درست پـدر را ندیده است            معصومه هم رقیۀ موسی‌بن جعفر است

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مخمس

روزی طـبـع مـرا بـاز کـرامت کـرده            آنکه همواره به این سینه عنایت کرده
ازخودش دم زده در شعر قیامت کرده            بـاز هـم از کـرم فـاطـمـۀ مـعـصـومـه


دل من شد حـرم فـاطـمـۀ مـعـصـومـه

چـقـدر شهـر قـم امـروز مسـافـر دارد            چقدر کوچه به سمت حرم عـابر دارد
وه که اینجا چـقـدر فـاطـمه زائر دارد            حـرم مـادر سـادات هـمین است اینجا
قم نگو، بلکه بگو شهر مدینه است اینجا

بـاز هـم نــور بـهـشـتـی خــدا تـابـیـده            خاتم از سدرۀ حق کـوثر دیگر چـیـده
این گـلابی که خـدا بر سـر ما پـاشیده            عطرش از باغ وجـود گـل حـورا آمد
یـدِ بیـضاست که در خـانـۀ مـوسـا آمد

دختر صوم و دعا، حضرت معصومه سلام            خواهر صبر و رضا، حضرت معصومه سلام
عمۀ جود و عطا، حضرت معصومه سلام            ای کریمه سند حـوزه و دین هستی تو
به خـدا شـافـعـۀ اهل زمین هـسـتی تو

با تو ثابت شده دیدار رضا قیمتی است            یک نظر بر گل رخسار رضا قیمتی است
بذل جان در سر بازار رضا قیمتی است            هـر چـه دارم هـمه از آل محـمـد دارم
شکر، در کشور ایران قم و مشهد دارم

به دلـم آیـنـه بـنـدان حـرم شـوکـت داد            ای کریمه کرمت بود به ما بهجت داد
قم ز لطف تو به ایران چقدر عزت داد            تا در ایران علم نهضت روح الله است
دست کفار به سمت حرمت کوتاه است

ای که تو عمۀ سادات شدی چون زینب            باعث فخر و مباهات شدی چون زینب
یک تنه فاطمه مرآت شدی چون زینب            کاش زینب حرمش چون تو در این میهن بود
نزد ما گنبدش از هر خطری ایمن بود

عـمـه‌ات زینب کبری چـقدر غـم دیده            بی‌بـرادر که شده از هـمگـان رنجـیده
دشمنش وقت اسارت به غمش خـندیده            جــای دارد که بـمـیـرنـد تـمـام عــالـم
دخـتـر فــاطـمـه و هـلـهــلـۀ نـامـحـرم

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

رحـمـت بی وقـفـه‌ای ایجاد شد            آمـد و عــرش خــدا آبــاد شـد
خانۀ موسی بن جعـفر شاد شد            غـصـه و غـم از دلـم آزاد شد


اشکِ شادی روی مژگان آمده
خـواهـر شـاه خــراسـان آمــده

می‌چکید آیات توحید از رخش            بوی ناب یاس پیچید از رخش
شاه هشتم بوسه می‌چید از رخش            می‌دمید انوار خورشید از رخش

بس که در عصمت مقامش داده حق
حضرت معصومه نامش داده حق

ذکرِ بر روی لبانش یا رب است            بانوی معصومۀ این مکتب است
وصف او مانند وصف زینب است            نزد حق از بسکه والا مرتبه است

حجت حق، جان فدایش می‌شود
عرش حق مست دعایش می‌شود

در حــریــم او دعــا مـی‌آورند            عـقـده بر عـقـده گشا می‌آورند
حاجـت کـرب و بـلا می‌آورند            نـاتـوان، بـهـر شـفـا مـی‌آورند

معجزاتش سهل و رایج هست او
دخـتـر باب الحـوائج هـست او

از گناه و معصیت طاهـر شدم            تا میان صحـن او حاضر شدم
روی خاک افتادم و شاکر شدم            چهارده معـصوم را زائر شدم

چون مرادم بانوی قـم می‌شود
قـبـر زهـرا هم تجـسّم می‌شود

بی نوا آمـد مـقـام از او گرفت            پادشاهی را غلام از او گرفت
اعـتبار و احـترام از او گرفت            آبـرویـی مسـتـدام از او گرفت

زائـرانـش را بهـشـتی می‌کـند
عاری از هر نوع، زشتی می‌کند

ما فـقـیـر رحمت معـصومه‌ایم            ریزه خوار و رعیت معصومه‌ایم
زیـر بـار مـنّت مـعـصومـه‌ایم            خاک پای حضرت معصومه‌ایم

روز و شب بر او توسل می‌کنیم
بـر خـدای او تـوکـل می‌کـنـیم

آمـد و قـم مـیـزبان عـشـق شد            بر سرش گل‌ها نشان عشق شد
آمد و مـرثـیه خـوان عشق شد            روضه خوان قدکمان عشق شد

آسـمانش خالی از کـوکب نبود
غـافـل از مـرثـیۀ زینب نـبـود

سنگ نه، روی سرش گل ریختند            شعله نه، بر معجرش گل ریختند
ضربه نه، روی پرش گل ریختند            هر کجا دور و برش گل ریختند

خوب شد در قم دلش غمگین نشد
خوب شد بر ساحتش توهین نشد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد            به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد

که آمد و به پـدر شـادی دوچـندان داد            رسـیـد و مــایــۀ آرامـش بــرادر شـد


هم از تمامی مـردان سرش سرآمـد تر            هم از تـمـام زنـان قـبـیـله‌اش سـر شد

سرودن از حرمش لذتی مضاعف داد            چه لذتی که نوشـتـیم و صد بـرابر شد

به لطف آنکه به طوف حریم او رفتیم            زیـارت حــرم طـوس هـم مـیـسّر شـد

حرم نه جای کسی مثل من که این درگاه            مـحـل آمد و رفت دوصـد پـیـمـبر شد

به ذرّه پروریش بس همینکه جبرائیل            در آسـمـان کـریـمـانـه‌اش کـبـوتر شد

مدینه فاطـمه‌اش را شبی به ایران داد            و قـم برای ابـد با مـدیـنـه خـواهر شد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

رضا نشست و به معصومه‌اش نگاه انداخت            چنان که چشمۀ ذوق مرا به راه انداخت

خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را            به نـام فـاطـمـه آورده است زیـنب را


و مـاه اول ذی الـقـعـده تا که پـیـدا شد            دخـیـل‌هـای ضـریـح بــرادری وا شـد

ببین که حضرت نجمه چه کوکبی آورد            برای شـاه خـراسـان چه زیـنـبی آورد

مـقـامـش آیـنه‌ای از مـدارج پدر است            عجیب نیست که باب الحوائج پدر است

برای تـشنه لـبان بـاده را به خـم آورد            مزار مـادر خود را به شهـر قـم آورد

عجیب نیست که قم طعنه بر مدینه زده            که سنگ مادر سادات را به سینه زده

چه با شکـوه به دستان خود عـلم دارد            از این به بعد بگو فـاطـمه حـرم دارد

من فـراریِ از ایـن و آن بـریـده کجـا            پـنـاه چـادر سر تا فـلـک کـشـیده کجا

مرا ببخش که شعرم برات زیبا نیست            به مدح فاطمه‌ها بهتر از علی‌ها نیست

تویی تو فاطمه مدح تو نیز قرآن است            برادرت به حـقـیـقـت علی ایران است

: امتیاز
نقد و بررسی

تعیین روز اول ذیقعقده به عنوان سالروز ولادت حضرت معصومه در منابع معتبر و متقدم تاریخی نیامده است و تنها در کتب قرن چهاردهم به بعد ذکر شده است که بعضاً مورد انتقاد بعضی از علما و تاریخ پژوهان نیز قرار گرفته است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

و مـاه اول ذی الـقـعـده تا که پـیـدا شد            دخـیـل‌هـای ضـریـح بــرادری وا شـد

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : ترکیب بند

بـده مـژده بر دشت خـشک گـلـوها            پُـر از بـادۀ کــوثـری شـد سـبـوهـا

بـدون توسل، رسیـدن مـحـال است            مُـصَلِّی که شد از دل بـی‌وضـوها؟


چه گـویـیـم از وجـۀ ایـن کــریـمـه            مخـواهـیـد مــدحـش ز بـی‌آبــروها

که در شـأن او گـفـته باب الحوائج:           « فـداها ابـوها… فـداها ابوها…»

اگـر بـر دل خـسـتــه‌ام وعــده دادم
فـقـط وعــدۀ مــاه ذی الـقـعـده دادم

قــدم بـر زمـیــن مــدیــنــه نــهــاده            شــــده زیـــنــب دوم خــــانـــــواده

شده مثل زهـرای اطـهـر مـرامـش            هـمـیـشـه بـه پــای ولـی ایـســتــاده

چه گـویم من از هـیـبت او که باشد            شـبــیـه سـکــیــنـه زنــی پُــر اراده

چه دنیا، چه عقبیندارد هراسی            کسی که دلش را به معـصومه داده

به قـلـبش خـدا نور عصمت دمـیده

چه کـرده، چه معـصومه‌ای آفـریده

بـیـا بـا تـبــسـم گــره مـی‌گـشــایــد            بـیـا بـانــوی قــم گــره مـی‌گـشـایـد

اگـر با دل صـاف و سـاده بریـزی            دو تـا مـشتِ گـنـدم گـره می‌گـشـاید

نگـو حاجـتت را، دلت پُـر که باشد            بــدون تـکــلــم گــره مــی‌گـشــایـد

بگـو زیـر لب یا رضا در طوافـش            سـرِ دور هـشـتـم گـره مـی‌گـشـایــد

چه معصومه‌ای، زینب شاه طوس است
عزیز دل و عشق شمس الشموس است

به لب نـام زیـبـای معـصومـه دارم            به دل مُهر و امضای معصومه دارم

هـمـین که کـنار ضریـحـش می‌آیـم            تـوسـل به زهـرای معـصومه دارم

مـنـم عـبـد اولاد مـوسی بن جعـفـر            ضمـانـت ز بـابـای معـصومه دارم

مـنِ قـطـره گـرچـه حـقـیـرم، امـیـدِ            رسیـدن به دریـای معـصـومه دارم

حـلـیـمه، فهـیـمه، عـلـیـمه، حکـیـمه
بـرای مـن
بـی‌نــوا شــد کــریــمــه

: امتیاز

سرود ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

آمـد بـه دنـیـا؛ دخــتــر زهــرا            یــاس بــهــشـت؛ امّ ابــیــهـــا

آمده خـورشیـد فـردای محـشر            سورۀ کوثر موسی بن جعـفـر


معصومه ای و نور الهُدایی            دار و ندار امام رضایی

نـور هـدایت؛ جانم فدایت ** نور هدایت؛ جانم فدایت (۲)

***********************************

مدیحه خـوانش همه عالم است            هرچه گویم از مقامش کم است

حُسن او جلوۀ خورشید وماه است            تـفـسـیـر انّـمـا یُـریـدُ الله اسـت

کریمه ای و بحر عطایی            دار و ندار امام رضایی

نـور هـدایت؛ جانم فدایت ** نور هدایت؛ جانم فدایت (۲)

***********************************

عالَم در مُـلکِ بی حَدّ تو شد گُم            از بـرکتِ تو فـیـضـیّـه شد قُـم

از ازل بــا نــام تـو آشــنــایــم            خـاک پـای زُوّارت تــوتـیـایـم

تو که امـیـدِ دلِ گـدایـی            دار و ندار امام رضایی

نـور هـدایت؛ جانم فدایت ** نور هدایت؛ جانم فدایت (۲)

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : قطعه

اولیـن بـیت غـزل وارۀ ذیـقـعـده تـویی           نیکـی مـاه از این مطـلع زیـبـا پیداست
بهر مـیـلاد تو ای دخت نکـوی موسی           در مدینه به سرای پدرت جشن بپاست


مــژدۀ آمــدنـت حـضـرت صـادق داده           زین جهت منتظر آمدنت ارض و سماست
مـادرت نجـمه بیاورده گـلـی کز بویش           عـطر جـنّت به مشام همـۀ اهل ولاست
عرشیان شاد زمیلاد تو غـرق شعـفـنـد           فرشی از گل به زمین زیر قدومت برپاست
یک برادر شده مسرور که خواهـر آمد           راضی از آمدنت ای گل معصوم رضاست
وه چه نامی به تو بگذاشت پدر، فاطمه ای           علم وعصمت به در خانه تو همچو گداست
باز مانـدست به جا گـفـتۀ جدت صادق           زائـر مـرقـد پـاک تو بهـشـتی مأواست
یا که گـفته ست بـرای من و فـرزنـدانم           حـرم امن بود قـم که همی کوفۀ ماست
سه در از هشت در جنّت حق گردد باز           بسوی قم که در آن مرقد زیبای شماست
توئی امـیـد هـمه در صف محـشـر بانو           بی گمان شیعه بدون تو غریب وتنهاست
روز مـیــلاد شـمـا کـفـتــر دل قــم آیــد           بهر تبریک سپس عازم درگاه رضاست

: امتیاز
نقد و بررسی

تعیین روز اول ذیقعقده به عنوان سالروز ولادت حضرت معصومه در منابع معتبر و متقدم تاریخی نیامده است و تنها در کتب قرن چهاردهم به بعد ذکر شده است که بعضاً مورد انتقاد بعضی از علما و تاریخ پژوهان نیز قرار گرفته است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

اولیـن بـیت غـزل وارۀ ذیـقـعـده تـویی           نیکـی مـاه از این مطـلع زیـبـا پیداست
 

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با نور خویش کرده خدا،جلوه گر تو را            بخشیده از جلالت خود، زیب و فر تو را

خاتون عالمی،که چنین خواست از ازل            با آفـتاب عـصمت خود، مفـتخـر تو را


معصومه ای و دختر موسی ابن جعفری            چون جان گرفته، ضامن آهو به بر تو را

نام تو هـست فـاطـمـه و در مـدیـح تو            فـرمـوده اند بـارها، فـداهـا، پـدر تو را

قـدّوسـیــان عــالــم بـالا نـظــر کـنـنـد            خانم به چشم فاطمه پا تا به سر تو را

ای گل که وقت شستن صورت، زسلسبیل            آرند آب، حـور و پـری روی پر تو را

خورشید، سر ز مشرق خاور نمی زند            در هـالـه ای ز نـور، نبـیـنـد اگر تو را

هرشب ستاره؛دور و برت چرخ میزند            نجوای ماه مـدح و ثنـا تا سحـر تو را

محـراب توست، قـبلگه پـرنـیان صبح            در سجده اند زمزم و حِجر و حَجر تو را

عِـطر نجـابت هـمۀ یـاسهـا، سِـزاست            قـربان کـند خـلیـل، ذبـیحـی دگر تو را

وقتی به سِیرِعرش، قدم میزنی به نور            هـمراه می شوند، هـزاران قـمـر تو را

زیبَد شفـاعت هـمه عـالـم، زِ مرحـمـت            در محـشر، ای ملیکـۀ والا گُهر تو را

آئیـنه پوش نجـمـه و آن سـوی بـاوری            کی؟میتوان شناخت،در این مختصر تورا

آری؛ کـریمه ای و مـرا رد نمی کـنـی            دست تـهـی؛ شنـاخته ام ایـنـقـدر تو را

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : سید هاشم وفائی؛ ولی الله کلامی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : لا حول ولا قوة الا بالله قالب شعر : رباعی

یــزدان بـه بـشـر آینـه ای انـور داد            یک عـالِمــه و کـریـمــۀ دیـگـر داد

امـروز خـدا به دست جـبـریل امین            یک دستۀ گـل به موسیِ جعـفر داد


******* سید هاشم وفائی *******

از خـاک در عـشـق تـیـمـم گـیـریـد            در دست گـلـی غـرق تبـسم گـیـرید

از یـمـن قـدوم حضرت معـصـومه            عـیـدی ز کـف امـام هـشـتـم گـیرید

******* سید هاشم وفائی *******

عنوان این حدیث که از صادق و رضاست            بر دوستان آل عـلـی مایـۀ رجـاست

فـرمـوده انـد آن دو امـام بـزرگـوار            ای شیعه شهر قم حرم اهلبیت ماست

******* ولی الله کلامی زنجانی *******

معصومـه ای کـریمۀ والای اهلبیت            گـنـجـیـنـۀ ولایت  کـبـرای اهـلبیت

اخت الرّضا و دختر موسی بن جعفری            قـبـرت به قـم نشان تجـلای اهلبیت

******* ولی الله کلامی زنجانی *******

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

حکم کردند که بی عشق نفس مذموم است           شکر این سینه به عشق ازلی محکوم است

از رضایی شدن تک تک ما معلوم است           دل مـسلمان شـدۀ فاطـمۀ معصوم است


همگی مستی خود را ز همین خُـم داریم

هـرچـه داریـم هـمـه از حـرم قــم داریـم

به غـبار قـدم وصـف تـو محـشر برسد           پای توصیـف تـو بایـد که بـرادر برسد

تا که در شأن تو مـضمون برابر برسد           جای آنست که یـک سـورۀ کوثر برسد

لال در محضر تو بودن ما، وصف شماست

ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست

تو رسیدی و پدر صاحب دختر شده است           صاحب و آسیه و مریم و هاجر شده است

از گـل خـندۀ تـو دهـر معطر شده است           خواهری زینت آغوش برادر شده است

تـا کـه قــنــداقـۀ تـو دسـت بـرادر افـتـاد

گوییـا حـق به حسـین بن عـلی زیـنب داد

کعبه بر آل علی کرده گریبان را چاک           سـایـۀ چـادر تـو پـهـن شـده در افـلاک

تو همان عرش نشینی و من افتاده به خاک           من چگویم پـدرت گفت ابوک به فداک

بــگـــذاریــد بـــدانـــنــد تـــمـــام دنـــیــا

پـای ایـن درس گـرفـتـیـم مـسـلـمـانی را

کرمـت جلـوه ای از بـارش بـاران دارد           سـفــرۀ مـا ز کـرم خـانـۀ تـو نـان دارد

این همان نیک سرشتی است که انسان دارد           کـه ارادت بـه تـو و شاه خراسان دارد

محک عشق تو در سینه انسان کافی است

هر کسی عـشق نورزد به شما آدم نیست

دست از عشق محال است که ما برداریم           عشق خاک قـدمت  بود، اگر سر داریم

از بـهـار نـفـسـت شهـر نـیـاسـر داریـم           عطر تو بود گلابی که به قمصر داریم

از زمـانی که قـدم هـای تـو آمـد این سـو

نـمـک سـفــرۀ ایـران شـده قــم ای بـانـو

مینویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات           می نویسم به تو از تشـنه لب آب فرات

هرکه شد مست حسین از تو گرفته است برات           پـرچم گـنـبـد تـو عـرشۀ کشـتـی نجـات

کاش میشد که به دست تو خـدایی بشویم

تـا مـحــرم هـمـگی کـربـبـلایـی بـشـویـم

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

به دل حــک شد به خط آشنــایـی            شــب مــیــلاد و آغـــازِ گــدایــی

گــدای بــارگــاهِ سبــزِ عــشــقــم            ببین امشب دلــم گشتــه هــوایــی


به پیش پای تو غــرقِ ســرشـکم            که شاید ســر زنی بر بـی‌نــوایی

کریمه کــاسه‌ام بنگر که بـالاست            کرم بنــما تو هــر چه می‌تــوانی

تویی معصومه،عصمت پیش رویت            کند سجده از این نــورِ خــدایــی

تویی بانوی قصــرِ سـرخِ مذهب            که با زینب همیشه هــم صــدایی

همین بس از تو ای معصومه جانم            لقب گــیــرنده‌ از جــامِ رضـایـی

رضـا نامِ تو را معصومه خوانده            که ســر تا پا چنین زهــرا نمایی

همــه امشب کــنــارِ بــارگــاهت            من و این گــریه و فصلِ جـدایی

دلِ فــطرس شده در شــامِ میـلاد            اســیــــرِ گــنــبــدِ زردِ طــلایــی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : امیر حسین حیدری نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات قالب شعر : غزل

روزگار نیک و تـقـدیری نکـوتر داشته           هر کسی که در ره عشقت قدم برداشته

تازه در فردای محشر زائرت پی می برد           آب سـقـاخـانـۀ تـو طعــم کـوثـر داشـتـه


گـفت بابـایت "فـداها" در جـلال شأن تو           مثل تعـریـفی که از زهــرا پیمبر داشته

با وجــود تـو حـضور مـادر سـادات را           لحظه لحظه پیش خود، موسی بن جعفر داشته

ای کریمه! آسمان ها را به نامش کرده ای           هر کسی نذر تو حتی یک کبوتر داشته

از سیاق صحن هایت میشود احساس کرد           صــاحب این آستان شـوق بـرادر داشته

: امتیاز